تو چی دوست داری؟

این وبلاگ شامل هر چیزی که شما درخواست کنید می شود

تو چی دوست داری؟

این وبلاگ شامل هر چیزی که شما درخواست کنید می شود

او...

در باز شد

و او با فانوسش به درون وزید.

زیبایی رها شده ای بود

و من دیده به راهش بودم:

رویای بی شکل زندگی ام بود

عطری در چشمم زمزمه کرد.

رگ هایم از تپش افتاد.

همه ی رشته هایی که مرا به من نشان می داد

در شعله ی فانوسش سوخت:

زمان در من نمی گذشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد